جدول جو
جدول جو

معنی سلطان حسین - جستجوی لغت در جدول جو

سلطان حسین
(سُحُ سَ)
ابن منصور بایقرا... وی در دربار هرات یکی از درخشانترین مراکز ادب و هنر و علم در مملکت ایران بشمار میرود. بعضی اشعار فارسی او این است:
در غم عشقت مرا نی تن نه جانی مانده
این خیالی گشته وزان یک گمانی مانده
داغها بر استخوانم بین چو خال کعبتین
هریکی از ناوک آن مه نشانی مانده
باقد خم گشته ام از هجر آن ابروکمان
چون کمانم پی بروی استخوانی مانده
چون حسینی بازخواهم خویش را پیرانه سر
مست سر درسجدۀ زیبا جوانی مانده.
(از تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 424 و مجالس النفایس ص 316). رجوع به حبیب السیر و الذریعه و حسین میرزا بایقرا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مَ)
داماد سلطان حسین میرزا تیموری، بخواهر، و پدر مهدعلیا خانزاده خانم منکوحۀ مظفر حسین گورکان است. رجوع بحبط ج 2 ص 312 شود. و نیز خوندمیر در حبط ج 2 ص 263 آرد که: بدیع الجمال بیگم که همشیرۀ خاقان منصور سلطان حسین میرزا تیموری بود در آن سال که آن حضرت ولایت جرجان را بسلطان سعید باز گذاشته در خطۀ عراق رایت آفتاب اشراق برافراشت در سلک ازدواج پیر بوداق سلطان انتظام یافت وبعد از فوت پیر بوداق سلطان احمدخان که از جملۀ سلاطین دشت قبچاق بمزید شوکت و مکنت امتیاز داشت آن درهالتاج سلطنت را بحبالۀ نکاح خویش درآورد و بدیع الجمال بیگم را از احمدخان دو پسر و یک دختر متولد گشت
لغت نامه دهخدا
(ثُدْ دی)
امیر غیاث الدین سلطان حسین، سلطان حسین. وی پسر امیر فیروزشاه بود. در حدود ولایت یزد به حضور میرزا ابوالقاسم بابر که قصد تسخیر ممالک فارس و عراق را داشت رسید و به امارت دیوان اعلی منصوب شد (در حدود سال 855 هجری قمری). (از تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 46)
لغت نامه دهخدا